من بار اول هم تو  دربند دیدمش اما یادم نیست اول دیدمش یا چشیدمش برای من اون هم با  نمک بود هم شیرین ! طعم متفاوتی داشت، اولین عشق بود.
 از سر بالایی ها دربند که بالا میری سر همه پیچ ها یه چیزی که به قیری ویری درونت منجر بشه هست ! یا دلبری های آب و هوا و دار درختیه که داره جَو رو  برای انقلاب هورمونی عشاق زیر 25 سالِ دربند ندیده آماده می کنه یا بساط ترش و ملس فروشی هایی که وسوسه شون برای زن ها کمتر از وسوسه سیب برای حوا نیست!  گفتم : من لواشک! گفت : خب! بعد هم عین یه مرد پولشو حساب کرد یعنی به اندازه خریدن  چند سانتی متر لواشک برام مرد شد. گفت: منم می خوام گفتم: خب بخر، گفت: نه همونو با هم بخوریم، یه تیکه کندم دادم بهش، گفت: نه، یه لیس تو یه لیس من ! گفتم: فکر کنم گناهه، گفت : نیست، گفتم : از کجا پیداست ؟ گفت لیس به لواشک حرام نیست اگه بود که این جا رو می بستن!

چادرمو کشیدم جلو گفتم: اما به نظرم لیست مشترک به لواشک گناهه ،

گفت : عجب بدبختی داریم با تو، خب اصلا تنهایی بخور

 سهمشو کندم گذاشتم کنار دستش،  لواشک تو دهنم می ماسید. دیگه نه ترش بود نه ملس ، نه حتی "لواشک!" . برای همیشه رفت، از 14 سالگی م تا الان لواشک یعنی یه بغض ترش .  

 نویسنده: سایه ایرانی ( مینیمال هایی درباره لواشک)

#داستانک #سایه_ایرانی

#داستانک #سایه_ایرانی

#داستانک #لواشک #رضا

#داستانک #محمد_محرابی

#داستانک #میثم_معارف

#داستانک #سارا

لواشک ,یه ,هم ,گفتم ,خب ,لیس ,به لواشک ,یه لیس ,سایه ایرانی ,؟ گفت ,پیداست ؟

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پایگاه تخصصی خلاصه کتب دانشگاهی پرک امید مطالب اینترنتی کیمیا تیم زیرو نویسنده جوان تبلیغ پارسی معرفی کالا فروشگاهی کلاسِ درس دروس استاد سید محمد حسن رضوی