اول دهنم آب افتاد تا جوهر قلمم راه افتاد.خوششمزه بنظر میاد اما عمق فاجعه درد ناکه.بنظرم سیخ کردن این گلوله های قرمز شبیه تیر زدن به قلب هایی هست که درد رو از تو بطن چپ به زور پمپ میکنن به بطن راست ، البته یه دور از تو همه رگ ها رد میشه ولی از مواد و خواصش کم نمیشه.درد ، درده دیگه.مثل این لواشک های وا رفته خودمو لوله کردم تا بتونم صاف بایستم ولی همه چی از همین تظاهر شروع شد.اولش به همه میگفتم عالیه ، راستش دهنم آب افتاده بود ، زندگی جذابی داشتم خوشمزه بود ترش و یکمم نمکی.وسطای راه بودیم که ته ظرف زندگیمون سوراخ شد و همه چیزامونو دونه دونه مثل آب همین لواشکا از دست دادیم ، کم کم خشک شدیم.تا حالا لواشک خشک خوردی؟! مثل اون سفت شدم، مثل اون بی مزه شدم ، مثل اون همه پس زدن منو ، مثل اون زیر آفتاب موندم و از دیدن سایه فقط لذت بردم.تا خواستم به خودم بیام. آخرش مثل اون خورده شدم.!!!  

نویسنده  : رضا

#داستانک #سایه_ایرانی

#داستانک #سایه_ایرانی

#داستانک #لواشک #رضا

#داستانک #محمد_محرابی

#داستانک #میثم_معارف

#داستانک #سارا

، ,مثل ,اون ,لواشک ,کم ,درد ,مثل اون ,دهنم آب ,، مثل ,از تو ,دونه مثل

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

studl کتابخانۀ باقرالعلوم (ع) شهر زاینده رود دنیای فان سیاهه های یک پدر تُنگِ تَنگ دنیای فناوری روز نوشته های من بلاگ نويسي جرثقیل -کرنهای سقفی - ریموت کنترل برنامه‌ریزی درسی Curriculum Development